رایان رایان ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

نی نی والا

خان والا 18 ماه و سه هفته ای

فکر میکردم هر کاری هم بکنی بازم حس پشیمونی از کارایی که نکردی  و باید میکردی یا  کارایی و  کردی که نباید  میکردی خواهی داشت حتی اگر به حالت مرگ هم برای بچه ات از خود گذشتگی کرده باشی و از هیچی که در توانت باشه براش کم نزاشته باشی. خلاصه اینکه همیشه هم بچه ها وقتی بزرگ میشن طلبکار خواهند بود و بعد که به سنی میرسن که خودشون مامان بابا میشن بعد تازه میفهمن که جریان بچه داری چیه... خوب طبیعت همینه ما هم جزعی از همین روالیم و نمیشه عوضش کنیم. فکر کنم  اینقدر بزرگ شدم که اینو بفهمم. خیلی خسته ام. دارم میرم ایران.بابای خان والا امتحان داره و ما هم خانواده داریم ایران . در نتیجه داریم ما میریم ایران و بابایی میره ...
18 فروردين 1393

16 ماه و یکروز !

خیلی وقته ننوشتم. جیگر خوشگل ناز عشق منننننننننننننننننننننن کفشای مارو میپوشه و راه میره .دیگه از کسی نمیترسه. چهارتا دندون داره با هم در میاره و خیلی اذیت شده.تو استخر کلی وارد شده و راحت میره زیر آب و حتی حباب درست میکنه  با دهنش. از مربی استخرش هم خیلی خوشش میاد. بی بی انیشتن که براش میزارم قسمتای مورد علاقشو که مخصوصا یه اردکه که کوئک کوئک میکنه رو میشناسه و قبل از ورودش صداشو در میاره :) خیلی نازه این کارش     حسابی حرف میزنه . چرا چی؟ داب =آب بده....مامان.....به به.ماهی.ایس=نیست ایک = یک. دو که معانی زیاده براش داده خخخخخخخخخخخخ گاهی یعنی اعتراض گاهی یعنی هی. گاهی یعنی ده دی که اینم معانی زیادی داره :) ...
28 بهمن 1392

پونزده ماه و یه هفته

پسرم  الان برای خودش مردی شده هزار ماشاا..... کافیه صدای زنگی بیاد یا دست بزنیم فوری تریپ آپسی دیزی برمیداره و میرقصه . پسرکم مدتهاست هی این کارتن رو نگاه میکنه ولی فکر نمیکردم اینقدر تاثیر داشته باشه روش که رقصیدنش عین اونا باشه. دیگه عین آدم بزرگا میاد بوسم میکنه لباشو غتچه میکنه و صدای ماچ کردن هم در میاره . وقتی میریم بیرون که تازگی به هوای کریسمس زیاد میریم دیگه تو کالسکه بند نمیشه و میخواد بپره بیرون و همه جا رو دست مالی کنه. وقتی بهش میگیم نریز دیگه کاری نداره ولی دلش میخواد هی بدو بدو کنه و به همه چی دست بزنه. که خوب نمیشه .....خیلی با مردم هم بهتر شده گاهی باز خجالتی میشه ولی بیشتر وقتا خوبه. بهش دست که میزنن دیگه گریه نمیک...
28 بهمن 1392

رایان والای 1 سال ودو ماه و سه هفته و سه روزه

پسر خوشگلم الان یک سال و 2 ماه و سه هفته  و 3 روزشه ..... خوب خیلی بزرگ شده ,کلاسای جیمبرو میبرمش . خیلی چیزا یاد میگیره و استخر هم میره. خیلی خوبه فکر کنم برای زبانش لااقل خیلی عالیه و من احساس بهتری دارم ولی خوب اولای کلاسش خوب نبودم چون پسرم خیلی به  دیگران زل میزنه و من یکمی ناراحت میشدم چون بقیه بچه ها میرفتتن حباب هایی که معلمشون براشون  میزاشت رو میترکوندن  و پسر من رفته بود سر دستگاه که ببینه حبابا از کجا میان یا سراغ معلم که چرا داره عجق وجق حرف میزنه .ولی بعد کلی هم خوشم اومد مخصوصا وقتی آهنگ جینگل بلز رو گذاشتن همه میرقصیدن تو رفته بودی سر ظبط :) تازگی پسرکم  میگه مامان  و نه و بابا و ...
22 آذر 1392

یه پست بی حال

jimbaroo این اسم کلاسیه که رایان رو نوشتم تا ببرم. این  هفته میریم . امیدوارم جای خوبی باشه .راستش بعد از مدتها خود منم دارم میرم یه کلاسی من عادت دارم به کلاس رفتن! یه جورایی زندگیم با این کلاس ها تعریف میشد ولی خوب از وقتی باردار شدم و بعد هم زایمان دیگه بیخیال شدم. فکر کردم هر جا برم باید نیمه کاره رهاش کنم خوب چرا برم ؟  وحالا دارم میرم کلاس:) کلاس نی نی کوشولوهای خوشجل . پسرم در حرف زدن داره کم لطفی میکنه :)  هر کلمه ای رو یه بار دو بار میگه و تموم. فقط ددر و دکی و دگین که به پرنده ها میگه و ده  که باباش میگه رو زیاد میگه ولی مامان و بو که بوس میشه و چند تا کلمه دیگه رو که الان یادم نمیاد یه بار دو بار میگه و خ...
6 آبان 1392

آخرین قطرات شیر من :(

امروز 23 سپتامبره. راستش امروز فکر کنم آخرین شیری که مال منه رو به پسرم میدم دو سه روزه دارم میدوشم و تازه شده یه شیشه....! خوب شیرم داره قطع میشه و من خیلی ..........ناراحتم.  یعنی این آخرین باره که من به بچه ام شیر میدم. خیلی ناراحت کننده است. گرچه خیلی وقته که دارم میدوشم و پسرم سینمو نمیگیره تقریبا از 7 و 8 ماهگیش ولی خوب بازم همین که شیر خودمو بهش میدادم خوشحال بودم. حالا با این غذا نخوردنش شیر منم قطع بشه چی میشه .... نمیدونم . خدا روشکر به هر حال همینم داشتم دادم راضی ام.دکتری میگن تا یک سال کافیه.  البته بازم میگم ناراحتم در حدی که میخوام بشینم های های گریه کنم !!!   خوب تولد رایان هم گرفتیم و گذشت. پسرم توی ...
1 مهر 1392

حرفهای دلم

رایان جون وقتی میخوابی دلم برات تنگ میشه. وقتی بیداری دلم میخواد همش  بغلت کنم وای که چه لذتی داره وقتی توی بغلم میشینی یا وقتی از مردم خجالت میکشی میری تو سینه من خودتو قایم میکنی.  نمیدونی که پسرکم وقتی نگاهت میکنم به نظرم زیباترین تصویری هستی که توی دنیا هست و میشه دید.  خنده هات و چشمهای شیطونت میبره منو به اوج به جایی که اصلا نمیتونم ..بگم جایی که به اندازه باغهای چراغونی تصورات دوران کودکی ام با طراوت  و پر از شادی وزندگیه سرشار از خوشی و شادی میشم وقتی ماچم میکنی انگار که .....انگار چی؟ ..........! اینقدر این ها حس های قوی و زیباییه که اصلا نمیتونم بگم . تو بزرگترین عشق زندگی من هستی. و هر روز با ذوق اینک...
23 شهريور 1392

تولد رایان خان والا و اولین قدم های عزیز دلم

یک روز آفتابی بهاری. چند روز دیگه تولد رایان خان والاست.  عشق ما داره یک ساله میشه  ولی چیزی که مهمتر از همه است اینه :   رایان خان والا دیروز 13-09-13 اولین قدم هاشو در شاپینگ سنتر برداشت  ههههههههههههه کنار یه بچه نه ماهه هندی که روی شکم گذاشته بودنش که سعی کنه چهار دست و پا بره.یه دفعه وقتی بلندش کردم دو قدمی رفت طرف نی نی هه.  بعدش هم که اومدم خونه باز برا باباش هم کلی تاتی کرد. ما جیغ  و داد کردیم و خواستیم فیلم بگیریم ولی نشد. کلا این روز ها خیلی عوض شده تو این یک هفته کلی بزرگ شده. نگاهاش خیلی فرق کرده انگار خیلی بزرگه :)  راستی یادم رفت دیروز برای یه بچه بای بای هم کرد. البته قبلا ...
23 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی والا می باشد